متن قطعه : اشک خون از دیده ی تر میرود
اشک خون از دیده تر میرود دختر آمد حیف مادر میرود اومد کنار بستر مادر ای مادر نوازش های دستت بر سر زینب کجا رفته بگو بامن مگر دستت زکار افتاده ای مادر چرا هر روزلاغرتر ز روز پیش میگردی چرا حال تو اینگو نزار افتاده ای مادر یه سوالیه تو ذهن این خانمآخه مادرش فقط هجده سال داره چرا ره میروی و دست بر دیوار میگیری مادر حالا فهمیدم شبی در خواب بودی آمدم دختر بچه حساسه کنجکاوه شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم یه عالمه سوال داشت زینب هیچ کی جواب این سوالای زینب رو نداد شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم مبادا اینکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم ز دورا دور میدیدم گلویت عمه می بوسد بابا سوال دارم ز دورا دور میدیدم گلویت عمه می بوسد صدا زد بابا : مگر آماده کردی بهر خنجر مرابه صبرو شکیب آن صنم اشارت کرد خبر نداشت که خود هرچه بود غارت کرد
نظر یا سوال خود را بنویسید