نفسش تنگ شد و ناله زد از سختی راه - امیر حسینی
متن قطعه : نفسش تنگ شد و ناله زد از سختی راه
نفسش تنگ شد و ناله زد از سختی راه
گفت لا یمک یومک یا اباعبدالله
خسته از راه شد آقا ولی از حال نرفت
پیش چشم حرمش تا دل گودال نرفت
به زمین خورد ولی سنگ به ابروش نخورد
تا نفس تازه کند نیزه به پهلوش نخورد
گرگها پیرهن پیکر او را بردند
انگشت و انگشتر او را بردند
خواهرش گفت بمیرم ترحوک عریان
سر پیراهنت پیرم کردند از زندگی سیرم کردند
نظر یا سوال خود را بنویسید