امّ‌ابیها شد رقیّه در شب آخر - محمود کریمی

172 مشاهده
دانلود ویدئو
متن قطعه : امّ‌ابیها شد رقیّه در شب آخر

امّ‌ابیها شد رقیّه در شب آخر زهرایی‌اش تکمیل شد آخر؛ شب آخر از وضع نامطلوب سر، بر صورت خود زد دختر چه الهامی گرفت از سر، شب آخر؟ می‌گفت: بابا این چه رگ‌هایی‌ست که داری؟ خیلی شکایت داشت از خنجر، شب آخر شب‌های قبل، آشفته‌تر بودم اگر افسوس! وضعم نشد بابا از این بهتر، شب آخر من دل‌خوشم از این‌که مثل مادرت هستم می‌ریخت خون از سینه در بستر، شب آخر با ضربه‌های زجر، بابا کاملاً حس شد این‌که چه دردی داشته مادر، شب آخر با اشک‌هایم، فتح کردم شام را بابا با گریه کردم کار یک لشگر، شب آخر

نظر یا سوال خود را بنویسید

در پاسخ به