
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت - ابوذر بیوکافی
برچسب ها
متن قطعه : به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت جهان جزیرۀ سبزی در اخیار نداشت گلوی خاک پر از دردهای خون آلود و انجماد زمین رنگی از بهار نداشت از این کویر نسیمی سر عبور نداشت به غیر تیرگی اینجا کسی حضور نداشت صدای عشق به گوش زمین نمیآمد در آن سیاهی سنگین ستاره نور نداشت
نظر یا سوال خود را بنویسید