سخنرانی
نامشخص
یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده
امیر حسینی
تا وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود
امیر حسینی
من ی ساله چشم به راهم
امیر حسینی
بیا به هم حرف بزنیم
امیر حسینی
خورشید من آمدی شبانه
امیر حسینی
افتاد سرت ز روی شاخه
امیر حسینی
نبین توی خرابه هام آسمونا جای منه
امیر حسینی
سلام بابا دردت به جونم
امیر حسینی
روضه حضرت رقیه
امیر حسینی
دیگه ندارم من به زندگی میلی
امیر حسینی
هر کی که اسممو بیاره اسمشو میگم به بابایی
امیر حسینی
کربلای همه دستته خانم سه ساله
امیر حسینی
شام را یک تنه با گریه بهم میریزم
امیر حسینی
جانم نازنین رقیه اسم دلنشین رقیه
نامشخص
روشنه روزای تاریکم به نور گنبد ماه تو
امیر حسینی
تو بگو عشق من میگم رقیه
نامشخص
در خونه ی خدا دستت بازه
امیر حسینی
نبین توی خرابه هام آسمونا جای منه
نامشخص