ای کاش میشد از تن او در بیارم
متن قطعه : ای کاش میشد از تن او در بیارم
.ای کاش میشد از تن او در بیارم آرام تیر و آهن و سرنیزه ها را مشکی که پاره بود را بردند خیمه گفتند این هم مشک و این آب گوارا تو شاهکار عشق بازی در زمینی تو دست پنهان خدا در آستینی ام الادب ام الوفا ام البنینی دلگرمی نسل امیرالمومنینی در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده قرص قمر میر عرب تعظیم کرده مانند نوری آمدی تابیدی و بعد با دست زهرا مورد تأییدی و بعد خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم من آمدم دستان زینب را ببوسم
نظر یا سوال خود را بنویسید